مسئله قرض گرفتن حضرت علی (ع) از یک یهودی برایم قابل هضم نیست و دون شأن ایشان میدانم.
در متن سؤال بیان شده است: آنها که خود ثروت داشتند و به دیگران نیز بذل و بخشش مینمودند ...، مضافاً بر این که چرا یک یهودی و چرا همان را به دیگران دادند، مگر در بخشش نیز امر به میانهوری نشده است « وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا ... »؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نباید مسائل را فقط از نگاه احساسی مورد مطالعه قرار داد. گاهی از همین راه وارد میشوند تا اذهان را نسبت به بسیاری از وقایع تاریخی دچار شک و شبهه کنند. مثلاً میگویند: یقیناً امام حسین علیهالسلام به دشمنان نفرموده که شما با من دشمنی دارید، پس این طفل را ببرید و سیرابش کنید. حال بحث ما این نیست که چنین اتفاقی افتاده یا خیر؟ بلکه میگوییم: اگر چنین نموده باشند نیز نه تنها دون شأن ایشان نیست، بلکه به تکلیف امام بودن، پدر بودن و انسان بودن خود عمل کردهاند. طفل صغیر است و تأمین آب و خوراک او بر پدر است .
چه کسی گفته که قرض گرفتن، دون شأن یک امام معصوم [ع] میباشد؟ مگر قرض گرفتن یا متقابلاً قرض دادن کار بدی است؟ و حال آن خداوند متعال در قرآن کریم قرض به دیگران را قرض به خود قلمداد نموده است، چنان چه نصرت به دیگران را نصرت به خود محسوب مینماید و وعدهی نصرت متقابل الهی میدهد.
الف – کار دون شأن، کاری است که خلاف عقل، حکمت، علم، اخلاق و اسلام باشد و خلاف اذن خدا یا برای غیر خدا باشد. به غیر آن هیچ کاری دون شأن انسان نیست و معصوم نیز به لحاظ بشری و حیات انسانی، بشری است مانند دیگران. از این رو عاشق شدن، ازدواج، طلاق، کارگری، گلهداری، زراعت، خستگی، بیماری، گرسنگی و تشنگی، کار و تجارت و ثروتمندی یا در تنگنای مالی قرار گرفتن، بخشش، قرض دادن یا قرض گرفتن و ...، هیچ کدام دون شأن یک معصوم (ع) نمیباشد.
ب – اتفاقاً چنین به نظر میرسد که شاید سختترین احوال انبیای الهی و ائمه اطهار علیهم السلام این بوده که باید تمامی حالات مترتب بر مردم را (نه فقط در نصیحت و دستورالعمل)، بلکه در عمل زندگی میکردند، تا مردم در هر حالتی، موضعی و عملی الگو و اسوه داشته باشند و عمل صالح را یاد بگیرند.
از این رو در بین انبیا و اولیای الهی، هر حالتی را میبینید. اگر بگویند: دختران و زنان امروزه به راحتی و با وقاحت شیفتهی مردان میشوند و حتی خود را ارائه میدهند؛ پاسخ داده میشود که برای حضرت یوسف (ع) نیز چنین شد – اگر بگویند: پدر یا فرزند کسی از دنیا رفت، میگویند: برای اکثر انبیا و از جمله نبی اکرم صلوات الله علیه و آله نیز چنین شد – اگر بگویند: ازدواج کردند یا طلاق دادند؛ در میان آنها نیز اتفاق افتاده است – اگر بگویند که همسرشان مورد اتهام واقع شد، برای آنان نیز چنین شده است (مثل حضرت ایوب یا حتی حضرت محمد صلوات الله علیه و آله) – اگر بگویند: مردمی مورد اتهام قرار گرفتند – علیهشان جوّسازی و شایعه شد، میگویند: این موارد که برای همه آنها پیش آمده است – اگر بگویند: انسان مورد تکریم و احترام قرار میگیرد، باز آنها اسوه هستند که چگونه هیچ تکبری را به خود راه ندادند و فخر نفروختند – اگر بگویند: برخی از مردم مورد شماتت و ظلم واقع میشود، میگویند: نمونه در اهل عصمت بسیار داریم – اگر بگویند: در زندگی ما جنگ و پیروزی و شکست هست، میگویند: آنها نیز چنین حالتی داشتند و اگر بگویند: عدهای به زندان میافتند، از حضرت یوسف تا برخی از امامان علیهم السلام، مشابه بسیار دارد ... هم چنین اگر بگویند: عدهای انقاق و وقف کردند یا بذل و بخشش کردند و یا حتی قرض گرفتند.
ج – قرض گرفتن نیز دلیل بر فقر و بدبختی و بیچارگی نیست، ممکن است آدمی ثروت هم داشته باشد، اما در یک جا نقدینگی نداشته باشد یا مشکلی پیشآمده باشد که مجبور شود قرض بگیرد. مضافاً بر این که آنان تجلی کرم الهی بودند، اما چون بشر بودند، محدود نیز بودند و سیرهی آنها بخشش بود، نه پسانداز.
توجه داشته باشیم که اگر انسان شام شب خود را به مسکین داد، بدین معنا نیست که آیهی مبارکه « وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا ...» را عمل نکرده است. چرا که آیه یک روش کلی را بیان میدارد و نه موردی. ما نیز اگر اهل فضیلت و کرم باشیم و سائلی به در خانهی ما بیاید و بدانیم که او محتاج است، راهی هم ندارد، اما ما میتوانیم امشب را بگذرانیم و ...، وظیفه داریم که شام شب خود را نیز به او بدهیم. چه رسد به یک امام معصوم که حجت الله (ع) است. پس اگر ما چنین نمیکنیم، کسر و نقص در علم، فضیلت و کرم ماست، نه این که آنها خطا کرده باشند.
د – البته آن چه یک معصوم که علیم و حکیم است انجام میدهد، حکمتهای بسیاری دارد که برای درک برخی از آنها، باید در ابعاد فعل یا تأثیر آن تفکر نمود.
لازم بود یهودیان، که اهل شایعه پراکنی و تبعیت از شایعه بودند، به عینه تجربه کنند که پیامبر و اهل بیتش علیهمالسلام، به دنبال کسب و قدرت و زر اندوزی نیستند. لازم بود یک رابطهی صمیمانه و عطوفتی بین ایشان با آن یهودی و بالتبع جامعه یهودی ایجاد گردد، چنان چه اگر این اقدام هیچ حکمتی به جز همان طعنه و محاجه یهودی و پاسخ حضرتش به ایشان نداشت، کفایت میکرد – لازم بود یهودیان وفای به عهد و به ویژه بازگردندان قرض را در اسلام و از مسلمانان واقعی بیاموزند – لازم بود همگان یاد بگیرند که هیچ اشکالی ندارد که آبروی خود را برای انجام تکلیف و یا حتی کمک به دیگران سرمایهگذاری کنند، خدا آن آبرو را میخرد، خوب هم میخرد ... و شاید از همه مهمتر آن که لازم است همگان، تحریمها، فشارها و موقعیت آن زمان را درک کنند. لابد در خانه رسول خدا (ص) و نیز صحابهای چون سلمان و ابوذر نیز چیزی نبود و لابد، مسلمانان دیگر یا خود در تنگنا بودند و یا قرض گرفتن از آنان با جواب منفی مواجه میشد و یا آن که سبب جوّسازیهای منحرف کنندهی بسیاری قرار میگرفت و ... .